صنعتگري در ايران اسلامي
مترجم: مريم اميراحمدي
در زمينه فرآورده هاي صنعتي در ايران(1)، صنعت پارچه بافي اهميت ويژه اي داشت؛ که از آن ميان توليد ابريشم(2) از هر نوع (قَز= خز،؛ ديبا(ه)= حرير؛ اطلس؛ مخمل کرکدار) مقام اوّل را دارا بود. کارگاههاي ابريشم بافي به خصوص در شمال، در امتداد جاده قديمي ابريشم(3)(مرو، (4) گرگان(5)[به ويژه استرآباذ]، (6) آمل و ساري[يه] در طبرستان، (7) ديلم، (8) نيشاپور، (9) بُست، (10) اسپهان، (11)شوشتر، (12) به خصوص در خوزستان-(13) همچنين علاوه بر آن فارس(14)[ارّجان(15) و شيراز](16) وجود داشت. شمال همچنين مرکز ابريشم تابي بود، (17) در حالي که مرکز توليد سوزن دوزي ابريشمي(«سوزن دوزي»: سوزن گرد)(18) در خوزستان(19) و مرکز توليد ابريشم گلابتون دوزي به ويژه در لرستان(20) قرار داشت.
در کنار توليد ابريشم، تهيه پشم(در آمل، (21) ديلم، (22) آذربايجان (23) در قسمتي از خوزستان(24) و در فارس، به خصوص اصطخر)(25) و پنبه(26)(در هرات، (27) نيشاپور و اطراف آن، (28) ري، (29) طبرستان، (30)آمل، (31)جبال، (32) اسپهان، (33))شوشتر(34) و به طور کلي در خوزستان، (35) تَوز(36) و آذربايجان)(37) نيز از آن هيچ عقب نماند. نخ ريسي براي لباس، (38) پالتو(39)، پيشبند و دستمال، (40) قالي(41)(که نقش گلهاي آن، شوق ايرانيان به شکوفه ها و باغ ها را بيان مي کند)، (42) روميزي(43)، پرده(44) و سرانجام نيز براي نمد(45) به کار مي رفته است.-با وجود اهميت صنعت بافندگي، نسّاجي در اينجا مانند ديگر نقاط مشرق زمين(46) در زمره ي مشاغل «کثيف» قرار داشت.(47)
توليد پارچه هاي کتاي از اهميت کمتري برخوردار بود.(48) همچنين از کارگاههاي خز دوزي فقط به ندرت ذکري شده است.-(49) در چند مکان نيز توليد بند شلوار(ناحيه طوس)، (50) بند کشف(تيکک: ارمنسات، و الطيب در خوزستان)، (51) پوشش روي زين و ديگر کالاهاي چرمي(52) رونق داشت.
توليد کاغذ(از مازاد پارچه) بر اساس نمونه چيني آن از سال 133هـ/751 م پس از نبرد طراز (تلس)، توسط اسراي چيني متخصص به سمرقند آورده شد که به تدريج از اينجا(53)به سراسر ايران گسترش يافت.
دومين شاخه بزرگ صنعتگري ايران، توليد ظروف سفالين ازا همه نوع(54)(در طوس(55) [همچنين سنگ فسان]، کاشان، حوالي نيشابور، (56) حوالي قومس، (57) ري، اسپهان)(58)قرار داشت، به علاوه، توليدات سفالگري خوارزم به علت سبک بودن و نازک بودن بسيار مرغوب بود.(59) مراکز ديگر کارگاههاي سفالگري پس از حفاريهاي افراسياب(نيشاپور) شناخته شد. اينها، کارگاههاي بود که پس از پيشرفتهاي حاصل در زمان ساسانيان گسترش يافته بود.(60) نيشاپور(61) و کاشان(62) مرکز توليد سفال لعابدار، و نيز بطريهاي کوچک بود. اينها براي تهيه مواد عطري، تهيه گلاب، عرق بنفشه و عرق جوانه ي خرما(در فارس)(63)و نيز مرهم، (64) که احتمالاً از جانب مدرسه علوم طبيعي-پزشکي گندي شاپور تشويق مي شد. به کار مي رفتند.(65)
از صنعت آهنگري مطالب کمتري به دست ما رسيده است. گاهگاهي در منابع، از توليد قفل(66)و تيغه ي شمشير(67) ذکري شده است؛ در سيستان صنعت مسگري که از زمان سلسله ي («صفاريان») آغاز شده بود، رونق داشت.(68)
با توجه به اينکه در آن زمان، مرتفعات ايران سطوح جنگلي کافي داشت. صنايع مبل سازي در مناطق پرجنگل حاشيه جنوبي درياي خزر قرار داشت. براي تهيه اجناس ظريف از چوب موجود خلنگ-(ابلق)-(69) و چوب صندل استفاده مي شد.(70)
در ميان فعاليتهاي مربوط به تهيه مواد غذايي(نانوايي و غيره)- که به علت روزمره بودن، ذکري از آنها نشده است- فقط از تهيه انواع شيريني(71) در شرق شهرتي قديمي دارد، سخن رفته است.
کارگاههاي صنعتکاران، همانگونه که به طور کلي در شرق تا ايام جديد معمول بوده است. در محوطه ي نزديک بازارها قرار داشت.(72) اين صنعتکاران مسلماً داراي تشکيلات صنفي نيز بوده اند.(73) علاوه بر آن يکي از حکام طبرستان در سال 148هـ/765م هنرمندان سرزمين خود را در يک مکان تمرکز داد(74)، که بعدها روش او نمونه اي شد که مغولان- به ويژه تيمور در سمرقند- به مقياس وسيعي از آن اقتباس کنند.
پي نوشت ها :
1. کريستنسن درباره صنعت در عصر ساسانيان و پرداختن به آن(بيشتر توسط اسراي جنگي)، بحث کرده است Christensen 121f.
2. از طريق بيزانس به ايران- ابتدا به خوزستان- وارد شد: (Mez 436,Chavannes Doc 233f) و سپس در امتداد جاده ابريشم گسترش يافت.
3. رجوع کنيد به آثار:
Albert Hermann: "Die alten Seidenstrassen zwischen Chian und Syrien"I,1911.
Seidenstrassen von China nach dem Römischen Reich"in den: Mitt,der Geographischen Gesellschaft in Wien 1915,s.427f.
(در همه موارد معتبر نيست).-نفوذ بخارا در توليد منسوجات مي بايستي بسيار زياد بوده باشد:
Minorsky,Georg F.627
R.Henning:"Die Eintührung der Seidenraupenzucht ins Byzantinische Reich",in der Byz,Ztschr,33,1933,S.295-312.
4. حدودالعالم، ص 105؛ ناصرخسرو: سفرنامه، ضميمه فرانسه Anh, Frz.S.275.
5. حدودالعالم، ص 133.
6. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 358.
7. ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ1، ص 212، حدودالعالم، ص 134.
8. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 353: حدودالعالم، ص 133.
9. يعقوبي: کتاب البلدان، ص 278؛ حدودالعالم، ص 102؛ ثعالبي: لطايف المعارف، ص 116؛ ناصرخسرو: سفرنامه، ضميمه فرانسه Anh.frz.S.280.
10. حدودالعالم، ص 110.
11. حدودالعالم، ص 131.
12. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 409؛ حدودالعالم، ص 131؛ ثعالبي: لطايف المعارف، ص 107.
13. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 402، اصطخري، مسالک الممالک، ص 91؛ ثعالبي، لطايف المعارف، ص 107.
14. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 420
15. مقدسي: همان کتاب، ص 425.
16. مقدسي: همان کتاب، ص 431، 442.
17. ابريشم در اينجا برتري خود را بر سغدي نشان داد، و صنعت ابريشم سغدي در زمان نفوذ اعراب ظاهراً افول کرد: Barthold Or.11f.
18. در اين موضوع رجوع کنيد به:
Josef won karabacek: Die persische Nadelmalerei Susandschird,(Leipzig 1881).
درباره اين لغت: Kermer,C.G.II297 und Herzfeld,Sam.VI223 (توضيحات Karabacek جاي ترديد دارد).
19. ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 256؛ حدودالعالم، ص 131 Schwarz IV 424 .
20. مقدسي، احسن التقاسيم، ص 409.
21. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 359.-Kermer,C.G.II 288.
22. مقدسي: همان کتاب، ص 353.
23. حدودالعالم، ص 142.
24. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 402.
25. مقدسي: همان کتاب، ص 438؛ عقدالفريد، ج3، ص 257(در اينجا شهرهاي ديگر نيز ذکر شده است).-Schwarz III 162.
26. در اينجا محل کتاب در غرب نيز ذکر مي شود: Mez 435f (در اينحا توضيحات عليحده نيز درباره تهيه آن، حتي در خارج از ايران).
27. حدودالعالم، ص 104.- Kremer C.G.II.287(بر اساس الکامل سال 36هـ/656م).
28. حدودالعالم، ص 103.
29. حدودالعالم، ص 132؛ ثعالبي، لطايف المعارف، ص 111.
30. ابن اسفنديار، تاريخ طبرستان، ص 31؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک؛ ص 381؛ عقدالفريد، ح3، ص 258.- از منسوجات طبرستان در هنگام توليد يک ديوان(صفّه) تنوخي سخن گفته است، نيشوار، Ist.cult V(1931),S.560.
31. حدودالعالم ص 134 و بعد.
32. حدودالعالم، ص 131.-Schwarz vI714(به خصوص قزوين).
33. حسيني: اخبار دولة السلجوقيه/چاپ براون، ص 24.
34. مقدسی: احسن التقاسيم، ص 409؛ یاقوت: معجم البلدان، ج2، ص 387 و بعد عقدالفرید، ج3، ص 257.
35. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 402.
36. ياقوت: معجم البلدان، ج2، ص 426؛ همچنين رجوع کنيد به همان کتاب، ج7، ص 206(کازرون).
37. حدودالعالم، ص 142؛ ياقوت: معجم البلدان، ج2، ص 362(ذيل تبريز).
38. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 392(حوالي کاشان: به خصوص طيلسان)؛ ابن اسفنديار؛ تاريخ طبرستان، ص 31؛ يعقوبي: کتاب البلدان، ص 277(طبرستان)، يعقوبي، همان کتاب، ص 276(دامغان)؛ همان ماخذ، ص 279(مرو)؛ مقدسي: احسن التقاسيم، ص 466؛ ابن حوقل: المسالک و المالک، ص 223(بم)؛ ابن حوقل، همان کتاب، ص 213(توز و پَسا در فارس).
39. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 396(اسپهان).
40. ابن حوقل: المسالک و الممالک، ص 381(طبرستان)، مقدسي: احسن التقاسيم، ص 367(قومس)؛ حدودالعالم، ص 135(دامغان): ياقوت، معجم البلدان، ج5،ص 129(سمنان).
41. بين قاليهاي ارمني(که گرانبهاترين بود)، بخارايي و فارسي(که با سوزن دوزي تزئين شده بود) تمايز وجود داشت: اصطخري: مسالک الممالک، ص 153.-Herzfeld,Sam,VI222,Mez.436f(اصطلاح تخصصي).-علاوه بر آن کارگاه هاي فرشبافي شناخته شده بود: طبس(ناصرخسرو: سفرنامه، ص 95)؛ آمل(ابن رسته: الاعلاق النفيسه، ص 150؛ کتاب الاغاني/قاهره، ج5، ص 428، سطر 8؛ حدودالعالم، ص 134؛ حصير)؛ اسپهان (ابن رسته همان کتاب، ص 153)؛ سيستان(حدودالعالم، ص 129)؛ خوزستان(مقدسي: احسن التقاسيم، ص 416؛ اصطخري، مسالک الممالک، ص 93؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج1، ص 175، حدودالعالم، ص 131).
42. رجوع کنيد به: pedersen 87
43. دارابگرد، توز، طارم: اصطخري، مسالک الممالک، ص 93، 153؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 256؛ مقدسي: احسن التقاسيم، ص 442.
44. اهواز: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 416؛ حدودالعالم، ص 131.
45. طالقان به خصوص معروف بود: يعقوبي: کتاب البلدان، ص 287 و حدودالعالم، ص 107؛ بعداً دامغان: حدودالعالم، ص 135.- Kermer,C.G.II288mit Anm 6 به طور کلي مقايسه کنيد با: SchwarzVII888-890
46. رجوع کنيد در اين باره به:
Franz Taeschner und Wilhelm Schumacher: Der anatolische Dichter Nāsiri(um1300)und sein Futuvvetāam,(Leipzig 1944),S.12,61,arab.S.12,vers,101 f.des lehrgedichtes des Nāsiri(lehnung der Weber als Mitglieder der Futūwa)(Abbandlung für die kunde des Morgenlandes XXXX/1).(همراه با مدارک ديگر)
47. رجوع کنيد به کتاب الاغاني/ بولاق، ج14، ص 143.
48. به ويژه در فارس(نزديک سابور، در کازرون و حوالي توز): مقدسي: احسن التقاسيم، ص 420-433، 435: حدودالعالم، ص 126؛ در بخشي از خوزستان: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 412؛ در طبرستان(ابن اسفنديار، تاريخ طبرستان، ص 31) و در ديلم: حدودالعالم، ص 133؛ بعداً در آمل: حدودالعالم، ص 134 و گرگان: عقدالفريد، ج3، ص 258، بالاي صفحه.-رجوع کنيد به: Mez434f.
49. يعقوبي: کتاب البلدان، ص 278(طوس: خز از سمور، روباه طلايي، سنجاب و غيره).
50. ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ1، ص 176؛ حدودالعالم، ص 131؛ اصطخري، مسالک الممالک، ص 188.
ابن حوقل: همان کتاب، ج2، ص 344؛ مقدسي احسن التقاسيم، ص 380. و رجوع کنيد به: Dozy()
=کتاب لغت Vêt.98,BGA IV 197
52. حدودالعالم، ص 106(گوزکان)؛ ناصرخسرو، سفرنامه، ضميمه فرانسه، Anh.frz.280(نيشابور).-Schwarz VII 890.
53. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 326؛ ثعالبي: لطايف المعارف، ص 126؛ سمعاني: کتاب الانساب، 472 وسط صفحه، سمرقند را هنوز تنها مکان تهيه کاغذ در شرق مي نامد.-رجوع کنيد به:
Franke II 444 und dazu III 392.
Barthold Türk,236.
Josef von karaback: "Das arabische papier", in den Mitteilungen aus der Sammlung des Papyrus Erzherzog Rainer, Band II/III,S.108-117,(اين برادشت که کاغذ پارچه اي نه در چين، بلکه ابتدا در سمرقند اختراع شده است، معتبر نيست؛ مقايسه کنيد با:
Stein,Serindia 1650-673
Bertold Laufer: Sino- Iranica,(Chikago 1919),s.559 کلمه فارسي- عربي کاغذ را بيشتر با منشايي ترکي تا چيني مي داند.- برداشت جديدي از انتشار توليد کاغذ در شرق مسلمان در ذيل گزارش شده است:
in(صنعت ورق و کاغذ در دوران اسلامي)kūrkis Awwād: Al-waraq au al-kagid sinācatuh fil usūr al-inslāmija, der:
Mağaltat al-Mağma al ilmai al' arabi XXIII(مجلة المجمع العلمي العربي) S.409-438(Damaskus 1948) اينکه در اين فرصت صنعتگران چيني به بين النهرين آمده اند، توسط، يک نفر چيني بررسي شده است:
paulpelliot: "Das artisans chinoisā la Capitale Abbaside 753-762", im: T'oung-pao XXVI(1929),S.110-112,.
54. Maurice Pézard: La Céramique archaique de I'Islam et ses Origines,(paris 1920),
M.S.Dimand: A Handbook of Mohammedean decorative cuts,(Newyork 1930).
Mémories de la Mission Archéologique trancaise en perse,Band XIX,(paris 1927).
55. حدودالعالم، ص 103.
56. ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 434.
57. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 267.
58. حدودالعالم، ص 132، 384(کوزه گري ري).-. Schwarz VII 891.
59. Terenožkin 187.
براي آشنايي با چيني رجوع کنيد به:
Franke II 444 und dazu III 392,
paul kahle: "Islamische Quellen zum Chinesischen porzellan",in der ZDMG 88(1934),S.1-45.
60. kurt Erdmann: Die keramik von Afrasiab.S.28(in Berliner Museen LXIII,214(1924),s.18-28).
و نيز درباره نيشاپور رجوع کنيد به:
The Iranian expedition 1936,(durch das Metropolitan Museum of Art),(Neuyork 1937),(Section II of the Bulletin of the Metropolitan Musemu of Art,Newyork,N.Y.Bd.XXXII,Nr,10.okt,1937).
(در اينجا نقشه اي از حفريات، تصاوير و غيره، همچنين توضيحات مربوط به هر يک از اشياء کشف شده از:
Walter Hauser s.23-36: درباره تزئينات کف زمين و ديوارها,charles k.Wilkinson s.3-22, درباره سکه هاي آنجا.[S.37f]).
و بعد.
The Iranian expedition 1937(of the Metropolitan Museum of Art),(Newyork 1938),(Section II of the Bulletin of the Metr Mus, of Art... Bd.XXXII,Nr.11,Nor,1938).
61. Bulletin of the Metropolitan Museum of Art XXXVII/4(Newyork April 1942),S.82.
62. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 390، 396؛ ياقوت: معجم البلدان، ج7، ص 13.
63. حدودالعالم، ص 126؛ مقدسي: احسن التقاسيم، ص 433؛ ثعالبي: لطايف المعارف، ص 109، عقد الفريد، ج3، ص 257؛ مسعودي؛ مروج الذهب، ج4، ص 78.- Schwarz II 94f,III 165f
64. سابور(فارس)، مقدسي: احسن التقاسيم، ص 445.
65. مانند kremer,C.G.II 316f و نيز pedersen 86.
66. مقدسي: احسن التقاسيم: ص 396(اسپهان).
67. kremer,C.G.II 284.
68. Nöldeke,Jaq,188 mit Anm 2.
69. يعقوبي؛ کتاب البلدان، ص 277(گرگان): سمعاني: کتاب الانساب، ص 205. پائين صفحه: ياقوت:
معجم البلدان، ج1، ص 183(اردبيل).- درباره خلنگ رجوع کنيد به: ابن فضلان: سفرنامه/ چاپ طوغان ص 214 و بعد(در حاشيه پارگراف 73c).
70. حدود العالم، ص 134(ساري[يه] در طبرستان).- و نيز Schwarz VII 872.
71. خوره در فارس: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 432.
72. ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج2، ص 432.- و نيز: Jakubvskij,Mach 66f
73. متأسفانه توضيحات دقيقي در اين مورد موجود نيست- رجوع کنيد به:
Bernard Lewis: The Islamic Guilds,in der Economic History Review 1937,
(درباره تأثير مسلم خصوصيات اصناف بر روي اسماعيليه اشاراتي دارد.- چيزي که با تأثير بعدي فتوت بر اصناف دوره عثماني قابل مقايسه است).
74. ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 115.
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}